تنها در آنچه ميفهميد سرمايهگذاري كنيد!
ر
گروه
بورس- در ادامه مجموعه مقالات مرتبط با موقعيتيابي و موقعيتشناسي
سهامداران در بازار سرمايه و ديگر بازارهاي مالي كه پنجشنبهها در همين
صفحه به چاپ ميرسد، به بررسي درك موقعيتها در بازار و اهميت اين مقوله آن
ميپردازيم.
در بازار، گفتن «نه» يا «بله» به موقع به هر فرصت سرمايهگذاري يك امر كليدي به شمار ميرود.
وارنبافت
در اين زمينه ميگويد: «اگر كاري را درك نميكنيد، انجامش ندهيد.» يكي
ديگر از متخصصان روانشناسي بازار سهام هم ميگويد كه «در بازار همواره
بدانيد كه نميدانيد!» كتاب اصل 23 موفقيت وارن بافت درباره اين موضوع
نوشته است: يكبار وارن بافت از يكي دوستانش به نام اندرو سوالات مورد
علاقه خود را پرسيد: «سرمايه تو در حال حاضر چقدر متفاوت ميشد اگر هيچگونه
سرمايهگذاري انجام نميدادي و در عوض تمام پول خود را در بانك
سپردهگذاري ميكردي و اجازه ميدادي تا سود آن انباشته شود؟»
پاسخ داد:
«خيلي بدتر ميشد.» اين جواب او را متحير كرد، زيرا ميدانست كه او در سه،
چهار سال گذشته پولهاي خود را در بازار سهام از دست داده است. دارايي
اندرو از دو منبع به دست آمده بود: شركتهاي گوناگوني كه پايهگذاري كرده
بود و مستغلات و املاك. بنابراين، از او پرسيدم: «اگر تنها در حيطه تجارت
خود يا مستغلات سرمايهگذاري كرده بودي، سرمايه تو در حال حاضر چه تفاوتي
داشت؟»
بيدرنگ پاسخ داد: «خيلي بهتر ميشد.» بر اين اساس توصيه ميشود
كه از سرمايهگذاري در بخشهايي كه با معيارهايتان سازگار نيست، اجتناب
كنيد. سرمايهگذار خبره در اين زمينه از سرمايهگذاري در بخشهايي كه با
معيارهايش سازگار نيست، اجتناب ميكند و ميتواند به آساني به هر چيز ديگري
«نه» بگويد.
در حالي كه سرمايهگذار بازنده هيچ معياري ندارد، يا معيارهاي ديگران را اتخاذ ميكند و در واقع نميتواند به طمع خود، «نه» بگويد.
«نه» گفتن را ياد بگيريد
در
مورد مستغلات اندرو ميدانست كه چه كار ميكند. او قانون سادهاي داشت: يك
درصد سود در ماه و يا انصراف. اما اندرو نيز دچار اشتباه همگان شد. او فكر
كرد به اين خاطر كه در زمينه مستغلات موفق بوده پس ميتواند در هر بازار
سرمايهگذاري نيز موفق باشد. اگرچه او معيارهاي خود را در زمينه
سرمايهگذاري مسكن به وضوح تعريف كرده بود، اما به اين مساله پي نبرده بود
كه كليد موفقيت در سرمايهگذاري سهام نيز، داشتن معيار مشخص است. او مدت
چهار سال خود را فريب داد، تا اينكه ضررهاي سرسامآور او را وادار كرد تا
بپذيرد كه بازار سهام را به هيچ وجه درك نكرده است. او تنها پس از شروع
مجدد راه از كودكستان سرمايهگذاري، كسب منفعت از طريق سهام را آغاز كرد.
هنگامي
كه به عرصهاي ناآشنا وارد ميشويد، صرف نظر از دانش و مهارتهايتان شما
در شرايط عدم مهارت ناخودآگاه قرار داريد. واقعيت اين است كه روشهاي ذهني
كه اساس موفقيت در يك زمينه هستند، ميتوانند باعث شكست شما در زمينه ديگري
شوند!
اگر شما بازيكن تنيس خوبي هستيد پس مجموعهاي از روشهاي صحيح در
مورد در دست گرفتن و چرخاندن راكت تنيس، سرو زدن و برگرداندن ضربه و غيره
را فراگرفتهايد. لحظهاي كه شما وارد زمين اسكواش، راكت بال يا بدمينتون
ميشويد، تقريبا تمام اين روشها سر راه شما قرار ميگيرند. شما بايد
روشهاي خوب تنيس را از ياد برده و عادات كاملا جديدي براي هر كدام از اين
بازيهاي به ظاهر مشابه و در واقع متفاوت را فرا گيريد. «اندرو» فلسفه
سرمايهگذاري سنجيده و روشني نداشت. او نتوانسته بود آنچه درك ميكند و
آنچه درك نميكند را براي خود مشخص كند. او حوزه مهارت خود را نيز مشخص
نكرده بود. بنابراين او نميدانست كه چه زماني پاسخ مثبت دهد و چه زماني
«نه» بگويد. وارن بافت اينچنين ميگويد: «آنچه براي اغلب مردم در
سرمايهگذاري حائز اهميت است، ميزان آگاهي آنها نيست، بلكه آنان بايد واقع
گرايانه آنچه را كه نميدانند مشخص كنند.»سرمايهگذار خبره در مورد آنچه
درك ميكند و آنچه درك نميكند كاملا آگاه است، بنابراين زماني كه قادر به
درك يك سرمايهگذاري نيست، به راحتي آن را رد ميكند. بيعلاقه بودن
سرمايهگذار خبره نسبت به يك سرمايهگذاري، با رفتار سرمايهگذار متوسطي كه
احساساتش بر قضاوتش تاثير ميگذارد، كاملا در تضاد است.
همیشه مرغ همسایه غاز است
سرمايهگذاراني
كه درباره فلسفه سرمايهگذاري، از ثبات ذهني برخوردار نيستند، اغلب
سرمايهگذاريها را برخلاف قضاوتهاي صحيح خود انجام ميدهند. اين امر
همواره در شرايط شيدايي بازار همچون دوره رونق شركتهاي كامپيوتري و
اينترنتي رخ ميدهد.
هنگامي كه چنين رونقهايي در مراحل اوليه هستند،
اغلب سرمايهگذاران مردد هستند. آنها ميگويند شركتهايي از قبيل
Amazon.com كه زيانهاي بسياري داشتهاند، ارزش سرمايهگذاري را ندارند.
برخي از سرمايهگذاران حتي سهام خود در چنين شركتهايي را كاهش دادند كه
بعدها باعث پشيماني آنها شد.
با افزايش شور و جنون علاقهمندان به سهام
تكنولوژي، «سود اهميت ندارد» شعار سرمايهگذاري شد و ارزشگذاري به موضوعي
نامربوط و بيفايده تبديل شد. ارزش شركتهاي اينترنتي همچنان بالا ميرفت
در حالي كه ارزش سهام اقتصاد كهن محبوبيت خود را از دست داده بود. اين امر
سرمايهگذاران مردد را گيج كرده بود. آنها از دور شاهد مواردي از قبيل
افزايش قيمتها و كسب سود بودند كه با هر قانون سرمايهگذاري، كه آنها در
گذشته با موفقيت به كار گرفته بودند، مغايرت داشت. آنها قادر به درك
اتفاقات در حال وقوع نبودند، بنابراين به باورهاي سرمايهگذاري خود شك
كردند و اعتماد به نفس خود را از دست دادند و يكي پس از ديگري تسليم شدند و
به خريداران سهام گران تكنولوژي پيوستند. در پايان اين دوران شيدايي
بازار، تنها دگرانديشان واقعي (سرمايهگذاراني مانند بافت با فلسفهاي
استوار كه متعلق به خودشان بود) از خطر دور ماندند.
در نتيجه متاسفانه
بايد گفت كساني كهترديد ميكنند، همواره در ميان بزرگترين بازندهها در يك
تحول اقتصادي هستند. آنها تا اواخر دگرگوني بازار، استقامت كردند و درست
پيش ازتركيدن حباب، سهام خريدند و هستي خود را بر باد دادند.
اين مثال،
نمونهاي فوقالعاده از اين باور است كه ميگويد: «مرغ همسايه غازه است.»
سرمايهگذاراني كه ميبينند ديگران در حال پول درآوردن هستند و آنها از
اين كار عاجزند، اغلب تسليمترديد خود ميشوند و سراب را دنبال ميكنند.
ديگران مانند اندرو، مهارت و دانش خود را دست كم ميگيرند و به دنبال رسيدن
به موفقيت به جاي ديگري ميروند، در حالي كه نميدانند خودشان در مسير
موفقيت قرار دارند.
اين موضوع را با وارن بافت مقايسه كنيد، كسي كه در اوج بازار رو بهترقي سال ١٩۶٩، شركت بافت را تعطيل كرد و به سرمايهگذارانش نوشت:
«من
با فضاي اين بازار آشنا نيستم و نميخواهم سابقه درخشانم را با انجام عملي
كه آن را درك نميكنم از بين ببرم، بنابراين ميتوانم مانند يك قهرمان از
ميدان خارج شوم.»
سرنوشت كسي كه ميگفت تحليل بيفايده است!
اعتقاد
داشتن به اينكه شما ميدانيد چه كاري انجام ميدهيد (در حالي كه نميدانيد)
از تسليم شدن در برابر وسوسهها و سرمايهگذاري در زمينهاي كه آگاهي
نداريد، بسيار بدتر است. اين درست شبيه راننده نوجواني است كه حتي قبل از
اينكه گواهينامهاش را گرفته باشد، معتقد است كه رانندگي مثل آب خوردن آسان
است. بر خلاف آنچه كه او فكر ميكند، او در شرايط عدم مهارت ناخودآگاه
قرار دارد. در سال ١٩٩۸ يكي از دوستانم به نام استوارت با مبلغ 400 هزار
دلار شروع به خريد سهام شركتهايي از قبيل: Amazon.com ، AOL ،Yahoo! ،
eBay و Cisco System نمود. تا پايان سال ١٩٩٩ ارزش حساب او به ٢ ميليون
دلار افزايش يافت!
هر وقت با استوارت حرف ميزدم، غير ممكن بود بتوانم
عقايدش را نسبت به اسطوره رشد شركتهاي تكنولوژي متزلزل كنم. او بارها به
من گفت: «وارن بافت از واقعيتها دور شده است.» با رشد سودش، اعتقاد او به
اينكه دقيقا ميداند چه كاري انجام ميدهد، قويتر و قويتر ميشد.
با
اين وجود با شروع سال ٢٠٠٠، او عصبي شد. استوارت سود كمي بدست آورد و به
خاطر جلوگيري از زيان مقداري از سهامش را كاهش داد كه البته كافي نبود.
در
پايان سال، ارزش كل سهامش به 600 هزار دلار سقوط كرد؛ او هنوز 200 هزار
دلار حاشيه سود داشت. متاسفانه سقوط سهام، نظر او را كه اعتقاد داشت آينده
سهام شركتهاي اينترنتي درخشان است، تغيير نداد. بهرغم توصيه همگان او
مبلغ 400 هزار دلار ديگر از دست داد. در حال حاضر با سهامي به ارزش 200
هزار دلار، بهتر است كه از استوارت چيزي درباره سرمايهگذاري در بورس
نپرسيم.
خود فريبي استوارت درباره اين كه او در زمينه سهام شركتهاي
اينترنتي خبره است باعث شد تا پسانداز 400 هزار دلاري او به 200 هزار دلار
برسد، بنابراين اولين قانون سرمايهگذاري را زير پا گذاشت: «هرگز پول از
دست ندهيد.»
اين دقيقا همان دليلي است كه باعث ميشود سرمايهگذار خبره
همواره به سرمايهگذاريهايي كه از آنها اطلاعي ندارد، «نه» بگويد. وي با
به خطر انداختن سرمايهاش از طريق فعاليت در خارج از حوزه مهارتهايش، اساس
موفقيت سرمايهگذاري يعني «حفاظت از سرمايه» را به مخاطره انداخت.
حوزه مهارت خود را مشخص كنید
سرمايهگذار
خبره نسبت به سرمايهگذاريهايي كه اطلاعي از آنها ندارد، بياعتناست؛ چون
از محدوديتهاي خود آگاه است. و اين آگاهي از محدوديتها از آنجا ناشي
ميشود كه او حوزه مهارت خود را مشخص كرده است.
او همچنين به خود ثابت
كرده است كه تا زماني كه در اين محدوده باقي بماند، ميتواند به آساني كسب
درآمد كند. ممكن است خارج از اين محدوده شرايط بهتري وجود داشته باشد، اما
او علاقهاي نشان نميدهد. روش اثبات شده او در سرمايهگذاري با شخصيت او
مطابقت دارد. انجام كاري ديگر درست مانند پوشيدن لباسي است كه اندازه او
نباشد.
پوشيدن كت و شلواري با مارك آرماني كه خيلي بزرگ يا خيلي كوچك
باشد از پوشيدن كت و شلوار ارزان قيمتي كه اندازهاش مناسب باشد، بدتر است.
بافت و شوارتز حوزه مهارت خود را در سرمايهگذاري مشخص كردهاند. آنها فقط
سهامي را ميخرند كه سوددهي آن را درك ميكنند و با معيارهاي سرمايهگذاري
آنها سازگار است.
موضوع مهم ديگري كه بايد به آن توجه كرد اين است كه
آيا ممكن است در زمينهاي كه شما را مسحور كرده، كسب درآمد كرد. به عنوان
مثال، من هميشه مجذوب خطوط هوايي بودم. اما تنها با وجود يك يا دو استثنا،
صنعت خطوط هوايي، سياه چاله سرمايهگذاري است كه نيازمند سرمايه بيپاياني
است كه معمولا به ورشكستگي منتهي ميگردد.
تنها با مشخص كردن حوزه مهارت
و معيارهاي دقيق سرمايهگذاري همچون افراد خبره، شما ميتوانيد به انتظار
موفقيت در بورس باشيد. تنها در اين صورت است كه دور شدن از فرصتهاي
سرمايهگذاري كه با معيارهايتان سازگار نيست، آسان خواهد بود و ديگر پولي
از دست نميدهيد و شروع به كسب درآمد ميكنيد. در غير اين صورت اگر نتوانيد
قاطعانه به فرصتهاي رنگارنگ سرمايهگذاري كه آنها را نميشناسيد «نه»
بگوييد، منتظر از دست رفتن سرمايه خود باشيد.
منبع: www.bourse24.com